شكل آب در ژانر مورد علاقه و تقريبا ثابت دل تورو سروشكل يافته است. در قياس با ساختههاي قبلي او اگر پسرجهنمي محصول 2004 يك فيلم علمي - تخيلي و فانتزي بود حالا شكل آب در همان سبك و سياق اما با مايههاي درام اجتماعي و انگاريهاي ژانر عاطفي است.
در مقايسههاي معتبرتر با كارگردانان صاحب نام اين سبك اگر بليد رانر محصول 1982 ساخته رايدلي اسكات و يا حتي آواتار محصول 2009 ساخته جيمز كامرون را آثاري در ژانر علمي تخيلي بدانيم كه كرامت انساني و رذالت بشري را به بهترين وجهي به نصوير ميكشند بايد شكل آب را اثري همينگونه اما با ظرافتهاي شمردهتر به حساب بياوريم. در بليد رانر موجودات جهش يافته يقه انسانها را ميگيرند و انتقام حرف اصلي است و در آواتار مهرورزيها و گاهي خباثتهاي بشري جلوهگري ميكنند اما در شكل آب همين انگارهها در يك تك داستان شديدا عاطفي قالب ميگيرند.
شكل آب را بايد به دو قسمت حضور مرد دوزيستي در آزمايشگاه و ارتباطش با اليسا و سپس فراري دادنش و حضور در محيط بيرون تقسيم كرد.
داستان فيلم مربوط به دوران جنگ سرد است. سال ۱۹۶۲ در شهر بالتیمور، الیسا( سالي هاوكينز) زن جوانی است که به علت آسیبی که در دوران کودکی از ناحیه گردن دیده، توانایی حرف زدن خود را از دست داده و با زبان اشاره با دیگران ارتباط برقرار میکند. الیسا به عنوان نظافتچی در یک آزمایشگاهی دولتی و فوق پیشرفته کار میکند.
او با کسی ارتباط خاصی ندارد و لحظات آرام و صمیمی را تنها با دو نفر تجربه میکند: پيرمرد همسایه گیلز( ريچارد جنكينز) و زلدا که زنی آفریقایی-آمریکایی و همکار او در آزمایشگاه است.
با ورود موجود عجیب دو زیستی به آزمایشگاه اوضاع برای الیسا عوض میشود. کسی که مسئول تحقیق بر روی این موجود است شخصی بنام سرهنگ ریچارد استریکلند (مايكل شانان) میباشد که فردی خشن و جدی است. الیسا در طی حضور متعددش در محل نگهداری موجود که درون مخزن آبی نگهداری میشود با او ارتباط برقرار کرده به مرور رابطهای عاشقانه بین این دو شکل میگیرد.
الیسا که در طی اتفاقاتی متوجه میشود سرهنگ قصد کشتن این موجود را دارد تصمیم به فراری دادن او میگیرد. تصمیمی که جان خودش و عزیزانش را با خطر بزرگی رو به رو میکند...
شكل آب به نوعي اما جدا از داستان اصلي و اوريژينال خود متكي به بازيهاي جذاب كاراكترهايش است. سالي هاوكينز در نقش اليسا؛ بدون ديالوگ و فقط با فيزيك حركتي عالي كاركرده و اكتاويا اسپنسر در نقش زلدا به خوبي دردها و مشكلات قشر پايين جامعه را با نقشش جان ميبخشد. به همه اينها ريچارد جنكينز را بايد اضافه كنيم كه شخصيت تنها و گوشهگير گيلز را بسيار باور پذير خلق كرده است.
هر سه اين بازيگران براي دريافت جايزه اسكار 2018 نامزد شدهاند. از بازي مايكل شانان نيز نمي توان بسادگي عبور كرد. او به مانند هميشه آنچه ارائه داده خلق يك ضدقهرمان است كه وجودش به شكلگيري سير داستان اصلي كمك فراواني ميكند.
نظر شما